سومین نوشته واسه پرهام گلم
سلام به پسرنازم که مثل فرشته هالالاکرده.مایه هفته ای میشه که از شمال اومدیم خوب بود نهارخوران گرگان پیش کوروش ایناهم رفتیم اون هفته ساوه خونه خاله شهره پیش آنیتاوآویناهم رفتیم شماسه تابهم افتاده بودین و وخلاصه مافراروبرقرارترجیح دادیم وبرگشتیم ولی خوش گذشت.پنجشنبه شام هم عمومیثم اینااینجابودن وشماهم که کلی توذوق دیدن میثم بودی جمعه هم که عسل و غزل اینجابودن .خلاصه هفته خوبی داشتی عزیزکم ایشاا...همیشه ایام روزگار خوش باشی واین روبدونی که من وبابایی عاشقانه دوست داریم ...
نویسنده :
مامان
0:02
دومین نوشته واسه پرهام گلم
سلام عزیز دل مامان الان ساعت یک بامداده وشمایه 40دقیقیه ای میشه که لالاکردی دیروز رفته بودیم بوستان خیلی بهت خوش گذشته بود پاستیل خوردی شکل بستنی بود وبالذت میخوردی/رانی آناناس خوردی/ماشین آبی سوارشدی امروز نشتیم فیلم های نی نی ای بودی رونگاه کردیم وای که چه ذوقی کردی ادای خودتو درمیاوردی.فدات بشه مامان انوش غروبی با لگوت میکروفن درست کرده بودی و میخوندی من عسلم/من نازدارم/من یدونه ام/من چراغ خونم....عزیزمی که میگی مامان من خیییییییلی شمارو دوست دارم. احتمالا فردامیریم شمال آخرهفته جلسه داریم خونه بردیا است اونجاهم خیلی بهت خوش میگذره ...
نویسنده :
مامان
1:12
اولین نوشته واسه پرهام گلم
سلام امشب 20آبان ماه 1393 یکشنبه است بابا جواد سرکاره.گل مامان فرنوش به اقول خودت انوش این وب روتازه افتتاح کردیم خیلی مطالب تو ذهنمه که برات بنویسم اما نمیدونم از کجا شروع کنم خب فکر کنم واسه امشب فقط همین رو بگم که خیلی دوست دارم ووقتی که میخوابی مثل فرشته ها دلم برات تنگ میشه ...
نویسنده :
مامان
1:04