پرهامپرهام، تا این لحظه: 12 سال و 2 روز سن داره

پرهام یعنی مهربون

سلام

اولین نوشته سال 98

به به سلام آقاپرهام گل فکرکنم 3سالی میشه که ننوشتم.گل مامان الان کلاس دوم هستی مدرسه مبعث ....مدرسه ات خیلی دوست داری خداروشکر این عکس اولین روز پیش دبستانی ات هست قربونت بره مامان فرنوش دیگه مامان فرنوش شدم نی نی تربودی میگفتی مامان انوش اولین روز که رفته بودی مدرسه میگفتی مامان پس دخترها کجاهستن😂   اینم عکس بامادر جون سلامت باشه بخاطرشما اومد تهران که روزاول پیشت باشه.پیش دبستانی رو یه ذره با قلق گذروندی میگفتی باید پیشم باشی خانوم معلم مهربونت خانوم قلمی خیلی کمکم کرد خداحفظش کنه جیگرمامان یه عالمه میبوسمت ...
21 آذر 1398

سومین نوشته 95 واسه پرهام گلم

  سلام پسرگلم امروز 95.08.05 روز چهارشنبه هست این عکسهایی که برات گذاشتم واسه پاییز پارسال هست البته که عکسهای نازت اینقدر زیاده چون به روز نبودم به ناچار چند تا رو انتخاب کردم و..... ...
5 آبان 1395

پنجمین نوشته 94 واسه پرهام گلم

سلام پسر گلم فرشته مهربونم دیشب داشتی میخوابیدی گفتی مامان ستاره های آسمون فرشته های مهربون هستن.... دیروز رفتیم دکتر البته این چهارمین دکتر بود بالاخره قرار شد 10 تیر عمل بشی 3تادکتر گفتن که باید لوزه های حلقوی ات رو در بیاریم بیش از اندازه بزرگه توکل به خدا نمیخوام الان بهش فکر کنم تا زمانش برسه اعصابم خرد میشه. اینجاروزی بود که رفتیم آزمایش دادی برای عمل.... رفته بودیم خونه خاله شیمااینا... 10اردیبهشت روز تولدت بود با ملیسا جون اینا رفته بودیم هایپراستار، بچه هایی که روز تولدشون برن اونجا هایپر یه کیک کوچولو میده.....   اینجا مامان باجی رو برده بودیم دکتر.....
6 خرداد 1394

چهارمین نوشته 94 واسه پرهام گلم

سلام گل گلی مامان تقریبا" یه ماهی نیومدم .پرهامی روز به روز داری بزرگتر میشی خوش تیپ تر،خوش زبون تر،مامانی تر....الان که دارم مینویسم لگوبازی میکنی بهم میگی مامان بیااینجا پیش من بشین ببین دارم چی درست میکنم چونکی دوست دارم.عزیزم چیزی که درست کرده بودی خراب شد ناراحت شدی و رفتی تو اتاقت و درو بستی. خب اومدی 10ثانیه هم طول نکشید الان هم شیر و کلوچه میخوری بهم میگی مامان بهم بگو یه دنیا دوست دارم ، دنیای من هزاران دنیا دوست دارم    
2 خرداد 1394